ایستگاه سراب

متن مرتبط با «امضا» در سایت ایستگاه سراب نوشته شده است

بخاطر یک امضا

  • روزی که پسرک گفت برای اینکه بابا بتونه زنشو بیاره باید بری و یک برگه هایی را امضا و ثبت قانونی کنی اصلا دلم نمیخواست برم .نه برای اینکه بخوام انتقام بگیرم یا حسودی کنم یا چه میدونم بخوام اذیت کنم .دلم نمیخواست چون انتظار داشتم بابای پسرا خودش ازم بخواد . خواهش کنه .ته دلم هنوزم یه معذرتخواهی بدهکاره بهم .یادمه اونروز به یار جان حسمو گفتم .گفت بخاطر پسرا برو . البته که بخاطر پسرا بی چون و چرا رفتم و حتی وقتی وکیل ازم پرسید داری با کمال میل امضا می کنی خندیدم و گفتم البته ! اما خودم میدونم راست نگفتم .بابای پسرا هنوزم یه عذر خواهی بزرگ بهم بدهکاره .هر چی هم بخودم میگم بیخیال اما باز ته دلم حتی از پسرا دلخورم .منکه همه چی را بخشیده بودم .حالا انصاف نبود تحت فشار باشم برای یک امضا به این مهمی . سخته مادر باشی عاشق باشی و لی چون میدونی یارو تا زنشو نیاره خون دل پسرا را خشک می کنه بدویی بری امضا کنی نکنه به پسرا فشار بیاد . .به یار جان میگم پس من چی ؟ میگه تو بزرگواری . نخوام بزرگوار باشم چی ؟دارم غر میزنم . همین کارم نکنم ؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها