ایستگاه سراب

متن مرتبط با «غریبه» در سایت ایستگاه سراب نوشته شده است

غریبه

  • در من زنی غریبه جوانه زده است با دستهای چروک و با لبخندهای کشدار نامریی.زنی که بلد شده است پایش را بکند توی یک لنگه کفش و آتش بازی راه بیندازد و بلد شده مثل تردستها گلوله های آتشی را از یک دستش به دست دیگرش بسپارد .در من زنی غریبه جوانه زده که صدای محکم نه گفتنش نیمه شبها توی دالان خانه می پیچد و برق چشمانش را میشود دید .یک زن غریبه خوشحال که کمی هم بی ادب شده کلمه های زشت را بی محابا بکار میبرد همین دیروز داشت در جواب ناله های دوستش می نوشت :"بیخیال .کون لق همه شون" در من زن غریبه ای جوانه زده که ترجیح می دهد زرناله را با رنگ بازی عوض کند و بیخیال مناظر زیبای روبرویش نشود و هی تند تند سرش را ,غریبه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها