گلدانهای من!!!

ساخت وبلاگ

دیروز که دیدم خانم همسایه دارد گلدانهای پشت پنجره اتاق نشیمن من را آب میدهد فهمیدم بکار بردن "گلدانهای من!" دیگر کار بردی ندارد .گلدانها حالا مال اوست فقط پشت پنجره اتاق من است شاید هم اگر از سفر باز گردم ببینم گلدانها رفته اند نشسته اند پشت پنجره اتاق او .

به باغچه و گلدانهای توی حیاط مرتب سر میزنم حالشان را می پرسم نوازششان می کنم اما گلدانهایی که کنار در ورودی هستند را فراموش می کنم .تا در را می بندم که بروم پی یک کاری تازه یادم می آید که به این بی زبانها آب باید بدهم بعد هم با خودم قول میدهم وقتی برگشتم و وقتی برمی گردم دوباره فراموش می کنم  .دیروز زن همسایه به دادشان رسید .گیرم من کاشته باشمشان گیرم من مدتها مراقبتشان کرده باشم تا بشوند اینی که هستند وقتی مرتب نادیده شان می گیرم همان بهتر که زن همسایه دوستشان بدارد .

اینهمه هی مطلبهای مختلف را از اینطرف کپی می کنیم و آنطرف پیست می کنیم بدون اینکه یکذره در وجودمان تغییر ایجاد بشود .از چایی یخ کرده بگیر تا توانمندی زنان تا عشقهای تاریخ مصرف گذشته تا رابطه های ترک خورده از علم، دانش و آگاهی تا سیاست و فلسفه و روانشناسی .به گلدان خودمان که می رسد نباید همسایه آدم بده بشود .حواست هست؟گلهای پشت پنجره  توجه میخواهند محبت نیاز دارند تو بی توجهی کنی  همسایه دل میسوزاند .بعد نرو بنویس که گل گلدانم بی معرفت بود .من کاشتم من بزرگ کردم من مراقبت کردم تا قوی شد .حالا برای همسایه ها لبخند می زند .

ایستگاه سراب...
ما را در سایت ایستگاه سراب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : istgahesarabo بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 5:25